معمولاً در چادرهای تخریب وقتی بچهها جمع بودند، شور و ولوله برقرار بود و صدای خنده که حاکی از نشاط و حرف های بامزه بود، زیاد به گوش می رسید.
یه گزارش فارس، درحسینیه ی تخریب، روزی سه بار، می شد تمام بچه های گردان را دید. درتابستان 63، حسینیه از داربست و برزنت بود و تا آن زمان، از آجر و سیمان ساخته نشده بود. هنگام قرائت حمد و سوره ی نماز ظهر و عصر- که باید پیشنماز آهسته می خواند- با وجودی چند صد نفر سر پا ایستاده بودند، ولی سکوت کامل برقراربود. گویی هیچ کسی حضور نداشت. فقط صدای برخورد باد گرم با برزنت به گوش می رسید. هر چند ثانیه یک بار گوشه های آزاد برزنت دراثر باد، مانند شلاق به هم می خورد و صدای بلندی تولید می شد. البته صدای چند پنکه سقفی کم رمق که ازسقف آویزان بود و برای خود تلو تلو می خورد نیز شنیده می شد.
در این وقت، کمتر پیش می آمد کسی در چادر باقی مانده باشد و خودش را به نماز جماعت نرسانده باشد. جلوی حسینیه یک منبع آب خنک با چند لیوان پلاستیکی قرمز رنگ بود که قبل و بعد از نماز، دورش شلوغ می شد.
اواخر تابستان 63 بود و «ابراهیم برخورداری» و «علیرضا محمدی»، از دوستان محله مان، چند بار برای دیدن من و داوود قاسمی تا اردوگاه تخریب پیاده آمده بودند. من و داوود هم دوست داشتیم یک شب میهمان آن ها باشیم. غروب یک روز، از علی محمودوند اجازه گرفتیم تا شب را در دوکوهه بمانیم. برخورداری و محمدی در واحد ادوات تیپ "ذوالفقار" بودند. نماز و شام پیش آن ها بودیم و در جمع با صفای بچه های واحدشان ساعات خوبی را گذراندیم. ساختمان تیپ ذوالفقار با بقیه ساختمان های دوکوهه کمی فرق داشت. در طبقه ی دوم، محل وسیعی شبیه بهارخواب بود که برای خواب، جایمان را آنجا انداختیم. آسمان دوکوهه پر از ستاره بود و خیلی زود خوابم برد. نیمه های شب، یکی از گردان ها رزم شبانه داشت و با صدای تیراندازی و انفجار ازخواب بیدارشدم. لحظات اول فکر کردم که در اردوگاه تخریب هستم، ولی بعد از اینکه یادم افتاد در دوکوهه میهمانم، خوشحال شدم و با خیال راحت مجدداً چشمانم را بستم.
بعد از نماز صبح، گردان ها از زیر ساختمان رد می شدند تا در زمین صبحگاه، مراسم صبحگاه شروع شود. صدای خش خش گام هایشان از روی شن ها میگذشتند و شعارهای حماسی ای که سرمی دادند، خواب را از سر می پراند و انسان را به وجد می آورد. زمین صبحگاه دوکوهه شرایط ویژه ای داشت. قبل از عملیات های بزرگ، آن قدر نیرو در پادگان بود که زمین صبحگاه مملو می شد از جوانان شادابی که آماده ی عملیات بودند. حتی آسفالت رنگ و رو رفته و ترک خورده ی زمین صبحگاه هم از آن همه طراوت و سر زندگی به وجد می آمد. بعد از تمام شدن مراسم، گردان های مختلف دور زمین صبحگاه می دویدند و عده ای هم داخل زمین یا در محوطه ی اطراف نرمش می کردند. هر گردان شعار و سرودی سر می داد و بلندگوی تبلیغات هم نوار حماسی کاملاً مناسبی را پخش می کرد. انسان با تمام وجود احساس نشاطی آمیخته به معنویت پیدا می کرد. نکته ی جالب این بود که در هر عملیات که آهنگران یا کویتی پور یا دیگران سرود و نوحه ی جدید می خواندند، در بلندگوی زمین صبحگاه دوکوهه یا مقر تخریب به قدری آن نوار پخش می شد که تقریباً حفظ می شدیم و الآن با گذشت حدود بیست سال از آن ایام، با شنیدن هر کدام ازاین سرودها به طور خودآگاه فضای زمان خاصی از جنگ برایم تداعی می شود. به خاطر میهمان بودن، من و داوود از شرکت در صبحگاه معاف بودیم، ولی تمام نیروهای تیپ ذوالفقار رفته بودند. مراسم شروع شد. در خنکی اول صبح که خواب در زیر پتوی گرم می چسبید، حیفم آمد این صحنه ی با شکوه را نبینم. از جا بلند شدم و از بالا مراسم را تماشا کردم. هزاران نفر در زمین صبحگاه و به جایگاه، که تقریباً رو به قبله بود، ایستاده بودند و هنگام قرائت قرآن مانند مجسمه، کوچک ترین حرکتی نمی کردند. موضوع جالب این بود که هرکس را از بالا در گوشه و کنار دوکوهه می دیدم، حتی در پشت ساختمان ها، ایستاده بود و هنگام خوانده شدن قرآن در جای خود خشکش زده بود. ماشینهایی که به چشم می خوردند، ایستاده و منتظر بودند. بعد از تمام شدن قرآن به حرکتشان ادامه دهند. برای دقایقی جنبنده ای در کل پادگان تکان نمی خورد. صحنه ای از قیامت در ذهنم تداعی شد که هنگام برپایی قیامت فقط صدای خدا به گوش می رسد و هیچ کس اراده ی حرکت ندارد و همه فقط گوش می کنند.
معمولاً در چادرهای تخریب وقتی بچه ها جمع بودند، شور و ولوله برقرار بود و صدای خنده که حاکی از نشاط و حرف های بامزه بود، زیاد به گوش می رسید. تقریباً شبی نبود که با خنده و شوخی نگذرد. تنها وسیله ی رفاهی ما در چادرهای بیابان دوکوهه، دو سه فانوس بود و نیزحداکثر یک رادیوی باتری دار که گاهی با آن اخبار گوش می کردیم.
البته در اواخر جنگ، یک موتور برق بزرگ دیزلی تهیه شد و کنار تدارکات گردان داخل اتاقک کوچکی گذاشته شد. شب ها با شروع تاریکی، موتور برق روشن می شد و در هر چادر، تک لامپی را روشن می کرد. سر ساعت ده شب، "حاج آقا حافظی" سه بار برق کل مقر را برای اعلام خاموشی قطع و وصل می کرد و بلافاصله موتور برق تا اذان صبح ساکت و خاموش می شد و با فانوس های آویزان از سقف، چادر را روشن می کردیم.
شب ها در تاریکی برای مسواک زدن با آب سرد و یا شستن ظرف ها حدود صد متر تا منبع آب پیاده می رفتیم. زمستان ها دهان پر ازخمیردندان را وقتی می خواستم با آب سرد بشویم، دندان هایم درد می گرفت. "کریم حبیبی" انگار که کشف مهمی کرده باشد، گفت "آب منبع را چند لحظه درکف دستت نگه دار تا گرم شود. بعد اگر آن را داخل دهانت بریزی، دندان هایت درد نمی گیرد."
برای تلفن کردن، اغلب پنج کیلومتر پیاده تا دوکوهه می رفتیم و از آنجا پشت تویوتا وانت به دزفول میرفتیم و از مخابرات به تهران زنگ می زدیم.
با هم هستید ...نه اصلا یکی هستید !
شما و مظلومیت ،مظلومیت و شما .
مظلومیت اسم دیگر شما است !
مولای حاضرم که کوری چشم هایم غایبت کرده ...منتظرت هستیم .
با بغضی که گلویمان را تا مرز خفه گی فشرده است و ما را تا مرز جنون کشانده ...
منتظرت هستیم تا درد های دیرینه مان را مرهم نهی و زخم های کهنه مان را درمان دهی .
چه رازی است در این مظلومیت غلیظ سلسله نورانی شما ؟
جد مظلومتان علی (ع) که در محراب عبادت محاسنش به خون سرش خضاب شد، و حسن(ع) که خون های فروخورده و در درون ریخته را یکجا درون تشت ریخت و حسین که "لا یوم کیومک یا اباعبدالله "...
و البته پدر معصومت که در محاصره سپاه کینه وخصم چندان ماند که عسکری لقبش شد !
کدامتان به سلامت و سهولت در بین مردمان زیستید و به مرگ طبیعی و به عمری نه طولانی که معمولی در بستر دنیا را وداع گفتید ؟!....کدامتان؟
حق داری مولای من بیابان گرد و صحرانشین باشی ...حق داری!
مدعیان دوستی ات که ما باشیم وای به حال دشمنانت !
اگر فکر یارانه های به حساب ریخته و زن و بچه و موجودی بنزین کارت سوخت و حقوق و قبض های آب و برق و گاز گذاشت شاید شب جمعه ای در مسجدی اگر مداحی دعای فرجت را خواند آن ته تهش را با او زحمت بکشیم و زمزمه ای بکنیم!!...آن هم چون چرتکه انداخته ایم و دیده ایم به نفع ما تمام می شود !
مولای غریب من!
می ترسم بیائی و عدالتت را تاب نیاورند شکم فربهان سیر که کیسه هایشان انباشته از زر و زور و تزویر است چونان که عدالت خلفت را .
به ساده دلی ام نخندی مولا !....
می ترسم پول بدهند ترورت کنند ...این روزها با پول خیلی کارها میکنند!
بعد خودشان ادعای ولایت عصر کنند ....همانها که می گویند با شما بی واسطه در ارتباطند و چه نیازی به جانشین شما و ولایت فقیه ...که امرش مطاع باشد؟!
مولای من!
بیا ...حتما بیا...به خاطر اشک های ما...به خاطر بغض های ما....به خاطرزخم های ما.....
ولی کمی احتیاط کن!
خیالم تخت است که خط کوفی را شما خوب می شناسی!
بیا ...حتما بیا...
ولی کمی احتیاط کن!
اللهم عجل لولیک الفرج......
دکتر علیرضا مخبر دزفولی
نتیجه خندهدار رسانه وابسته به سیا در مورد محبوبترین چهره سال 90
رادیو فردا در اقدامی مضحک و خنده دار رضا ربع پهلوی را محبوب ترین چهره ایران در سال 90 معرفی کرد!
نتایج نظرسنجی چهره منتخب 1390 رادیو فردا اعلام شد و اگر چه عده ای این نظر سنجی را توام با تقلب می دانند و عده ای نیز آن را حائزاهمیت نمی دانند ولی به هرصورت رضا ربع پهلوی فرزند شاه مخلوع ایران مقام نخست دراین نظر سنجی را کسب کرده است!
فرزند ارشد شاه مخلوع ایران که چندی پیش در مسنجر پالتاک ، با " دیوانه " و" فاشیست " خواندن طرفدارانش، آنان را با القابی چون " جفنگ گو " ، "مزخرف گو "، " عوضی "، " بدتر از حیوان "، " مریض "و" بدبخت " معرفی کرده بود، این بار منتخب رسانه ای شد که به بنا بر اظهارات خود امریکاییها به رسانه بی خاصیتی که فقط پول می خورد نامیده می شود!
درسال گذشته کمیته روابط خارجی سنای آمریکا در گزارشی، شبکه های صدای آمریکا و رادیو فردا را به رغم هزینه های هنگفت آنها، بی خاصیت و ناکارآمد دانست. این کمیته در گزارشی با عنوان «پخش بین المللی رادیو و تلویزیون آمریکا، آیا کسی آن را می شنود؟» به بررسی عملکرد رسانه های خارجی آمریکا در حوزه دیپلماسی عمومی در جهان پرداخته و در گزارشش اضافه کرده بود : مردم ایران معتقدند بخش فارسی صدای آمریکا، رادیو فردا و دیگر ایستگاه های رادیو تلویزیونی مورد حمایت آمریکا چیزی جز نوعی «رسانه مهاجرین» نیستند. پرسنل این رسانه ها کسانی هستند که به زور ازخانه های شان بیرون رانده شده اند. بنابراین نمی توانند و نمی خواهند که چیزی جز بدترین جنبه های کشور مادری شان را ترسیم نمایند. در نتیجه بینندگان بلافاصله از دیدن برنامه های آنها امتناع می کنند زیرا آنها را «سخنگویان» دولت آمریکا می پندارند. تنها افرادی که از قبل مخالف رژیم بوده اند، بیننده چنین برنامه هایی خواهند شد.
گفتنی است رضا ربع پهلوی که مدتهاست با رفتارهای عجیب و مضحکش باعث تمسخر حتی اپوزیسیون شده در جدیدترین مصاحبه اش با رادیو فردا در خصوص نحوه امرار معاشش نیز گفته است : شغلم، مبارزه سیاسی است و هزینه هایش را هم از مامان می گیرم!
باز آقا محضرت عرض ارادت میکنیم
آسمان را روشن از شمع ولایت میکنیم
گفته ای تولید ملی، گفته هایت روی چشم!
باز از سرمایه و از کار ایرانی حمایت میکنیم
ما پر از کار مضاعف ،همت افزون تریم
باجهاد اقتصادی، خرق عادت میکنیم
بازهم چشمان دنیا خیره بردستان ماست
چشم دنیا را به دست خود هدایت میکنیم
کشور ما با فروغ احمدی روشن شده
گفتمان را، گفتمان عشق و ایثار و شهادت می کنیم
سال نو تفسیر این بیداری اسلامی است
برتمام خاک دنیا ما سرایت میکنیم
پرچم عدل خمینی دست مهدی(عج) میدهیم
ماجهان را پر ز تکبیر عدالت می کنیم
شعر از اکبر شهبازی
بر اساس قانون، ساعت رسمی کشور هر سال در ساعت 24 روز اول فروردین ماه یک ساعت به جلو کشیده میشود
و در ساعت 24 روز سیام شهریور، به حالت سابق برگردانده میشود.
ساعت رسمی کشور در ساعت 24 سهشنبه اول فروردین سال 1391 یک ساعت به جلو کشیده میشود.
رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای به مناسبت فرا رسیدن سال 1391 هجری شمسی پیام نوروزی صادر کردند و شعار امسال را "تولید ملى، حمایت از کار و سرمایه ایرانى" عنوان کردند.
پیامکهایی برای تبریک سال جدید
با آرزوی 12 ماه شادی 52 هفته خنده 365 روز سلامتی 8760ساعت عشق 525600دقیقه برکت 315300ثانیه دوستی، سال نو پیشاپیش مبارک.
استفاده از پیامک برای تبریک اعیاد مختلف، سالها است که به یک رسم و سنت در بین ایرانیان تبدیل شده است. با توجه یه این نکته در این مطلب که در دو قسمت تهیه شده، تعدادی پیامک به منظور تبریک سال نو و عید نوروز برای شما آماده کرده ایم که امیدواریم از آنها لذت ببرید.
سلام میشه ازت خواهش کنم سال تحویل بیای خونمون؟
آخه سبزه خوشگل تر از تو پیدا نکردم!
---------
چند سال و چند عید باید از عمر تو بگذره تا آدم بشی!؟
یک سال از عمرت گذشت، ولی باز تو همونی که بودی!
فرشته دوست داشتنی بهار مبارک!
---------
ای کاش که هر لحظه بهاری باشی
هر روز پر از امیدواری باشی
هر 365 روز امسال
سرگرم شمردن هزاری باشی!
---------
بی اجازت دفتر 365 برگ جدیدتو دادم به خدا تا بهترین تقدیر رو برات نقاشی کنه
نوروز 91 مبارک
---------
یادت باشه:تعطیلات بزودی تموم میشه و بعدش سرکار رفتنه که انتظار تو رو میکشه.
بازم 1سال کار و خستگی!
(ستاد کوفت کردن تعطیلات نوروزی)
---------
امروز 2 نفر آدرس و شماره تلفنت رو ازم خواستن منم بهشون دادم
یکیشون خوشبختی و اون یکی سعادت
سال 91 میان سراغت!
---------
عید واقعی از آن کسی است که آخر سالش را جشن بگیرد نه اول سال را
نوروز 91 بر شما مبارک . . .
---------
با آرزوی 12 ماه شادی 52 هفته خنده 365 روز سلامتی 8760ساعت عشق 525600دقیقه برکت 315300ثانیه دوستی
سال نو پیشاپیش مبارک
---------
عاقبت زمستون رفت و رو سیاهیش برای ما موند !
حاجی فیروز !!!
---------
دنیا را برایتان شاد شاد و شادی را برایتان دنیا دنیا آرزو مندم
هر روزتان نوروز . . . سال 91 مبارک
---------
با تو از خاطره ها سرشارم.جشن نوروز تو را کم دارم
سال تحویل دلم می گیرد با تو تا اخر خط بیدارم . . .
---------
لحظه ای که سال تحویل می شه
تنها لحظه ایه که بی منت به من لبخند می زنی
کاش هر ثانیه برای من سال تحویل باشه
تا لبخند همیشه مهمون لبهات بمونه
سال 91مبارک
---------
ستاره بختتان بالا
سپیده صبحتان تابناک
سایه عمرتان بلند
ساز زندگیتان کوک
سرزمین دلتان سبز
سال جدید مبارک
---------
دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمرجاویدان بماند
خدارا میدهم سوگند برعشق
هر آن خواهی برایت آن بماند
برایت ثروتی افزون بریزد
که چشم دشمنت حیران بماند
تنت سالم سرایت سبز باشد
برایت زندگی آسان بماند
تمام فصل سالت عید باشد
چراغ خانهات تابان بماند
---------
با توجه به گران شدن نرخ sms پیشاپیش نوروز 91, 92
تولدت ، تولدم ، پیوندتان و قدم نورسیده مبارک. نور به قبرت بباره !!
---------
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که دادی مرود از یادت
سال نو و نوروز باستانی مبارک
---------
سایه حق
سلام عشق
سعادت روح
سلامت تن
سرمستی بهار
سکوت دعا
سرور جاودانه
این است هفت سین آریایی
نوروز مبارک
---------
یک شاخه رز سفید تقدیم تو باد
رقصیدن شاخ بید تقدیم تو باد
تنها دل ساده ایست دارایی ما
آن هم شب عید تقدیم تو باد
---------
مثل ماهی زنده
مثل سبزه زیبا
مثل سمنو شیرین
مثل سنبل خوشبو
مثل سیب خوش رنگ
و مثل سکه با ارزش باشید
سال نو مبارک
---------
دنیا را برایتان شاد شاد
و شادی را برایتان دنیا دنیا آرزومندم
هر روزتان نوروز
---------
سلامتی
سعادت
سیادت
سرور
سروری
سبزی
سرزندگی
هفت سین سفره زندگیتان باشد.
نوروز 91 مبارک
---------
سال و مال و فال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت
بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام
سال خرم، فال نیکو، مال وافر، حال خوش،
اصل ثابت، نسل باقی، تخت عالی، بخت رام
********سال نو مبارک********
بهار بهترین بهانه برای آغاز، وآغاز بهترین بهانه برای زیستن است
آغاز بهار بر شما مبارک
---------
چند روز دیگه بهار میاد و همهچیز رو تازه میکنه، سال رو، ماه رو،
روزها رو، هوا رو، طبیعت رو، ولی فقط یک چیز کهنه میشه که به
همه اون تازگی میارزه، «دوستیمون»!
---------
بهار،نـیم بهار،ربـع بـهار، بهار را قسمت کردند؛بازارشان سکه شد!
دوست عزیز سبز ترین و همیشگیترین بهارها را برایت آرزو مندم
---------
نزدیک عیده، توی خونه تکونیه دلت، مارو بیرون نکنی!!!
سلام، ببخشید این موقع شب بیدارت کردم.
.
.
خواستم یادآوری کنم: سال نو شده.
همگان شیخ بدر الدین حسون مفتی بزرگ اهل تسنن را با افشاگری هایش در مورد ماهیت و جنایات تاریخی وهابیت علیه مسلمانان می شناسند.
عالمی که فرزند خود را به دلیل حمایت از سوریه و سخن علیه مخالفان خارجنشین سوریه و به دلیل حمله افراد مسلح به وی از دست داد.
حال مفتی ارشد سوریه در دیدار با هیئت رسانه ای ایران که این روزها به سوریه سفر نمود است
در پاسخ به سوال خبرنگار اعزامی پایگاه 598 به سوریه، در خصوص وجه تمایز اسلام ناب و اسلام آمریکایی اظهار داشت:
هنگامی که قرآن ما را در باره یک مجموعه اجتماعی آگاهی می دهد که وقتی با شیاطین خلوت می کنند می گویند که ما با شما هستیم و اینها بودند که اجتماع اول مسلمانان را نابود کردند
و در رأس آنها منافقین بودند و در مورد منافقین سوره کاملی نازل شده است و آنها بودند که در کنار پیغمبر با پیامبر جنگیدند ولی باطناً خواهان شکست ارتش اسلام بودند و اسلام محمدی ما را به هم وصل می دهد و تفرقه ایجاد نمی کند.
مفتی سوریه در ادامه افزود: همان چیزی که امام خمینی(ره) در مورد اسلام ناب گفته اند همان چیزی است که پیغمبر در خطبه ی حجة الوداع فرموده اند
و پیغمبر در آن خطبه از اسلام محمدی می گویند و این همان چیزی است که امام(ره) در باره اش صحبت می کند.
شیخ بدر الدین حسون گفت: در اینجا یک گونه گمراهی در مورد مذاهب وجود دارد و من در صحبت هایم که در برابر آیت الله خامنه ای داشتم
در مورد هفت جمله ای که گفتم ایشان خیلی مسرور شدند و من به ایشان گفتم که ملسلمان هستم
در عقیده ام و عربی هستم در قرآن ام و جهانی هستم در مورد انسانیت ام و سنی هستم در رویکرد خودم و شیعه هستم در مورد عشق و علاقه ام و سلفی هستم
در ریشه های خود و صوفی هستم در عشق ام و من نهایت هر مذهبی را گرفته ام و نه اسم های شکلی و ظاهری را و ایشان گفتند این است اسلام محمدی.
مفتی ارشد سوریه در خصوص اقدامات عملی صورت گرفته از سوی علمای سوریه برای پایان دادن به مناقشات سوریه بیان داشت:
آنچه که مجمع جهانی تقریب انجام داد خیلی بیشتر از آن است که یک فرد مانند من بخواهد انجام بدهد اما غرب و برخی از کشورهای عربی از این تقریب بیشتر از یک اسلحه هسته ای می ترسند زیرا تقریب امت را جمع می کند
و لی تفرقه امت را نابود می کند و الان 800 کانال ماهواره ای از غرب پول می گیرند تا ایجاد تفرقه کنند و 13 کانال برای تقریب مسلمانان کار می کنند و از آن 800 کانال 400 شبکه توسط علمای دینی مدیریت می شود.
شیخ بدر الدین حسون گفت: من و آیت الله تسخیری هنگامی که دیدار می کنیم در قطر و مغرب و دیگر کشورهای اسلامی و وقتی به ا هجوم می کنند
من از آقای تسخیری دفاع می کنم و ایشان از من . مخالفان به آقای تسخیری گفتند ایشان سنی شیعیان است و به بنده هم گفتند که شیعه سنی ها هستم.
وی افزود: اکنون رسانه جایگاه مهمی دارد همچنان که در مورد تخریب دیگران هم رسانه های نقش بالایی دارد و جنگ کنونی جنگ رسانه ای است
و این جنگ رسانه ای علیه تقریب مذاهب می باشد حتی در مورد یک مذهب واحد و جامعه و الان این چه که در سوریه و دیگر کشورها انجام می دهند
اخوان مسلمین هستند و سلفیان در مصر و در جاهای دیگر بحث شیعه و سنی و همچنین ملی گرایان و مسلمین و لائیک ها و مومنان. چرا در کشورهای اروپایی این مسائل نیست؟
این عالم دینی سوریه بیان داشت: چرا سی کشور در اروپا مرزهای خودشان را از بین بردند با این که اختلاف در زبان، مذاهب و دین دارند
در حالی که ما مسلمانان امت واحده هستیم و اصرار می کنند که با یکدیگر مرزبندی داشته باشیم در حالی که اروپا و سازمان ملل افرادی را برای ما می فرستند
که مرز بندی بین ملسمین ایجاد کنند و ما هزینه آنها را هم باید بدهیم. آیا این از نادانی ما نیست؟ و تقریب راه حل نهایی است .
وی اظهار داشت: می گویند که چرا صحیفه سجادیه در ایران وجود دارد و نهج البلاغه در کشور ما هست
و در سوریه بیشتر نهج البلاغه جریان دارد و این به این خاطر این است که هر کسی دوستان خودش را دوست دارد و امام زین العابدین سید عرب و عجم است.